توجه توجه
توجه توجه
نویسنده : تاریخ : یک شنبه 11 فروردين 1398

سلام

دوستان عزيز، نظر، انتقاد و پیشنهاد خودتون رو برای من بنویسید.

توی نظر سنجی وبلاگ شرکت کنید؛ اگر پستی رو دوست داشتین،لایک کنید.

درصورت مشاهده خرابی لینک ها یا عکس مطالب حتما بهم خبر بدین.

اگر درباره موضوعات مرتبط با محتوای وبلاگم، سوال داشتین یا احتیاج به کمک، ایمیلتون رو در بخش نظرات حتما ذکر کنید

با تشكر،خدانگهدارتون



نظرات شما عزیزان:

رضا
ساعت9:38---9 بهمن 1395
از شما بابت تلاش و ترجمتون سپاس گذاریم امید است که باعث رفع مشکل و پیشرفت گردد
پاسخ: سلام،ممنونم؛ منم امیدوارم که خوندنش برای شما و دیگران مفید بوده باشه.


سینا
ساعت15:25---6 آذر 1392
خیلی ممنونم

سینا
ساعت19:05---5 آذر 1392
با سلام خدمت شما

من به شدت علاقه مند به ساخت موتور پالس جت بعد از کمی تحقیق درباره آن شدم و در اینترنت نقشه ساخت پالس جت بدون دریچه در سایز های کوچک ندیدم خواهشمندم اگر نقشه ای از این نوع موتور در اختیار دارید به آدرس ایمیل بنده ارسال فرمایید

با تشکر
پاسخ: لینک دانلود نقشه http://uplod.ir/3ki553xqgc8y/freeplansFWEadvanced_2_1.pdf.htm کمک دیگه ای خواستی،خبر بده.


parsmovies
ساعت13:36---6 شهريور 1392
سلام وبلاگ خوبی داری از مطالبش خیلی خوشم اومد اگه خواستی تو هم یه سری به وب من بزن
دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم اگه با تبادل لینک موافق بودی بهم خبر بده


گل
ساعت13:52---16 بهمن 1391
نحوه ساخت سوخت رزین بگذارید متشکرم. من یک سوخت جدید ساختم دارم امتحانات نهائی رو انجام میدم امتحانات اولیه عالی جواب داده.
پاسخ:درباره سوخت رزین تا حالا تحقیق نکردم. یه تحقیق میکنم؛ اگر سوخت مناسبی بود؛ حتما آموزشش رو میذارم.فیلم تست سوخت جدیدتون رو توی سایت آپارات آپلود کنید؛ تا ببینیم قدرتش چقدره!


مهدی
ساعت8:29---6 آذر 1391
یعنی تو خجالت نمیکشی

عکس این شاهین نجفی ملعون و مرتد رو برای پروفایلت گذاشتی

خجالت بکش
پاسخ:اولا لحن صحبتت رو درست کن.گذشته از این من خیلی وقت پیش عکس پروفایلم شاهین بود. الان چند ماه عکس رو عوض کردم.


سعید
ساعت11:27---4 شهريور 1391
خیلی ممنون بابت مطالب زیبا و البته مفید

علیرضا
ساعت16:04---19 ارديبهشت 1391
سلام آقای موسوی

من دانشجوی دکترای مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت هستم

از وب سایتت خیلی خیلی خیلی خوشم اومد

ایشالا چرخش برات بچرخه
پاسخ:ممنونم


leila
ساعت10:56---28 فروردين 1391
سلام

واقعا خیلی خوشحالم کردی با این راهنمایی هات.. یه روزی حتما به دردم میخوره
راستش من از کمک کردن لذت میبرم
**اتفاقا استعدادهای زیادی دارم مخصوصا توی هنر و ورزش!!بازم تشکر میکنم راهنماییم کردی<
اگه با تبادل لینک موافقی بگو تا لینکت کنم

بازم به ما سر بزن منتظرم

خدانگهدارت


ghooye tanha
ساعت11:48---7 بهمن 1390


Mofeidfar ۩۞۩ پيمان 68 ۩۞۩
ساعت22:50---4 بهمن 1390
سلام دوست عزيز بهت تبريك ميگم ز وبلاگ عاليه اي داري بابت پشت كارت هم بهت تبريك ميگم ... وقط كردي به من هم سر بزن ومنو از نظرات سازنده ات بي نسيب نذار ... كلينكت كردم دوست داشتي منو با نام عشقي نا فرجام كلينك كن

امید
ساعت9:02---22 دی 1390
سلام اقا رضا

از پشکارت خوشم اومد

راستش منم چند ساله شوگر راکت ساختم و پرتاب هم کردم

بردش بالای 200 متره اونم برای یک موشک 9سانتی متری

اما مراقب خودت باش


پاسخ:سلام، منم چند بار سعي كردم؛با شكر و نيترات پتاسيم موشك بسازم، منتها نميدونم چرا موشك بالا نميره.البته هنوز دارم رو موشك شكري كار ميكنم ببينم؛ مشكلش كجاست. ممنون كه سر زدي؛خدانگهدارت.


بشار
ساعت10:47---4 مهر 1390


سرورم و دوست خوبم



آدرس ایمیلم تغییر کرده ٬ ایمیل قبلیم مسدود شد و ایمیل جدیدی به آدرس زیر باز کردم .

لطف کن اگر خواستی از طریق ایمیل پیام بدی به آدرس جدیدم ارسال کن و یک جای دیگه هم آدرس رو یادداشت کن که اگر برای وبلاگ هایمان اتفاقی افتاد ارتباطمون قطع نشه ...

متشکرم و دوستت دارم ...





پاسخ:قربانت ما کوچکتیم


دخترک شاعر
ساعت18:03---24 شهريور 1390
مرسی

بشار
ساعت11:42---6 شهريور 1390




هادی
ساعت4:51---28 تير 1390
ویدئو موزیک آهنگ سربازوطن هم آمد.سومین ویدئوموزیک رسمی یاس بعد از قصه ی زیرزمین وبخاطر من.
توصیه میکنم حتما دانلود کنید.
به دیگران هم اطلاع رسانی کنید.


shadi
ساعت12:05---26 تير 1390
salam kheyli mamnoon ke sar zadid.kheyr man ba niki jan nesbate famili nadaram!in weblog ro jahate hemayat az in honarmande khordsale ba estedad sakhtam

شادي
ساعت21:52---23 تير 1390
سلام من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم. نيكي نصيريان رو كه ميشناسيد؟ نيكي همون درسا كوچولوي شيرين زبونه سريال بزنگاه آقاي رضا عطاران هست كه خيلي هم بازيش خوبه.يادتون اومد؟ خيلي وقته كه من براي اين هنرمند خردسال وبلاگ هواداري ساختم ممنون ميشم سر بزنيد و نظرتون رو بگيد.

بشار
ساعت9:02---16 تير 1390

گفتگو با خدا
خوابیده بودم ...
در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده ی عمرم را برگ به برگ مرور کردم . به هر روزی که نگاه می کردم در کنارش دو جفت جای پا دیده می شد . یکی مال من و یکی مال خدا ...
جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم . خاطرات خوب ٬ خاطرات بد ٬ زیبایی ها ٬ لبخندها ٬ شیرینی ها ٬ مصیبت ها و ... همه و همه را می دیدم ...
اما دیدم در کنار بعضی برگ ها فقط یک جفت جای پا هست . نگاه که کردم همه سخت ترین روزهای زندگیم بودند . روزهای همراه با تلخی ها ٬ ترس ها ٬ دردها و بیچارگی ها ...
با ناراحتی به خدا گفتم : روز اول تو به من قول دادی که هیچ وقت تنهایم نمی گذاری ! هیچ وقت مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که زندگی کنم ...
چگونه ؟ چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی توانستی مرا با رنج ها و مصیبت ها و دردمندی ها تنها رها کنی ؟ چگونه ؟
خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد ...
لبخندی زد ...
و گفت : ای بنده ام ! من به تو قول داده ام که همراهت خواهم بود در شب و روز ٬ در تلخی و شیرینی ٬ در غم و شادی ٬ در گرفتاری و خوشبختی و ...
من به عهد خود وفا کرده ام ...
هرگز تو را تنها نگذاشته ام ٬ هرگز تو را به حال خود رها نکرده ام ...
حتی برای یک لحظه !
آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی ٬ جای پای من است که تو را به دوش می کشیدم ...


بشار
ساعت12:33---14 تير 1390

سلام دوست من
فرا رسیدن اعیاد شعبانیه رو تبریک میگم و امیدوارم عاشق و عاشقتر بشی عزیز !

چنان عشقت پریشان کرد ما را
که دیگر جمع نتوان کرد ما را

سپاه صبر ما بشکست چون او
به غمزه تیرباران کرد ما را

حدیث عاشقی با او بگفتیم
بخندید او و گریان کرد ما را

چو بربط بر کناری خفته بودیم
بزد چنگی و نالان کرد ما را

لب چون غنچه را بلبل نوا کرد
چو گل بشکفت و خندان کرد ما را

به شمشیری که از تن سر نبرد
بکشت و زنده چون جان کرد ما را

غمش چون قطب ساکن گشت در دل
ولی چون چرخ گردان کرد ما را

کنون انفاس ما آب حیات است
که از غمهای خود نان کرد ما را

مرا هرگز نبینی تا نمیری
بگفت و کار آسان کرد ما را

چو بر درد فداقش صبر کردیم
بوصل خویش درمان کرد ما را

بسان سیف فرغانی بر این در
گدا بودیم سلطان کرد ما را

نسیم حضرت لطفش صباوار
به یکدم چون چون گلستان کرد ما را

چو نفس خویش را گردن شکستیم
سر خود در گریبان کرد ما را

کنون او ما و ما اوییم در عشق
دگر زین پس چتوان کرد ما را


كريمي
ساعت11:19---1 تير 1390
خيلي عاليه حرف اي عمل كرده ايد من كه خيلي لذت بردم درست است كه مادر حد شما نيستيم ولي اگر وقتي پيدا كرديد و به وبلاگ ما سر بزنيدخوشحال ميشويم

بشار
ساعت11:49---25 خرداد 1390
غم بی پدری

ای بلبلان سرگشته ٬ ای پرندگان بی خانمان ٬ بیایید با دل من هماهنگی کنید شما هم ترانه ی غم بسرایید ...

آنگاه که دشت و کوهسار جامه ی گل نگار رجبیه برتن و پیر می کنند . آنگاه که درختان برای جشن رجب خود را به نیکوترین و با شکوه ترین زیورها می آرایند و همگان از غصه ها و غم های جانکاه دست بر می دارند و با شاخه های پر گل و در برابر لاله های نوین خود می نشینند و برای بوته های گل سرخ یاقوت گون نغمه ی شادی از دل بر می کشند ٬ صد آه وهزاران افسوس که غم و اندوه من پایان پذیر نیست ... آری این منم که تا ابد بی پدر خواهم بود ...

ای ابرهای سبک پی که دمی از پرتو خورشید همچون دوشیزگان پر آزرم گلگون می شوید و گاهی در دریای پر گهر آسمان همچون زورقی سفید فام به نظرم می آیید بیایید به همدردی دل تنگم سر در هم آرید و سیل آسا اشک از دیده بیفشانید . باغبان طبیعت به پاس این همه گهرهای گرانبها ٬ خرمن ها از خوشبوترین و دل انگیزترین هدیه ها و گلهای بهاری به شما پیشکش می کند ولی من اگر سیل از اشک دیده فراهم کنم سر به خاک آسوده ام ... این منم که تا ابد برای پدر سرگشته خواهم بود ...

ای جویبار با من هم داستان شو ... مویه کنان ٬ شیوه زنان ٬ از فراز سنگ ها و از این دره ها ٬ از راه های پر پیچ و خم بگذر ... سنگ بر سینه زن و برو که به پاداش این رنج های دلخراش روزی در آغوش نرم دلپذیر دریای پر چین و شکن نیلی رنگ جای خواهی گرفت ولی دریغا که من برای همیشه از آغوش گرم و پرحرارتی به دور افتاده ام ... من دیگر پدر ندارم تا با مهر و محبت سرشار مرا به سینه ی فراخ و مردانه اش بفشارد ...

ای ماه تندتر گام بردار تا چند خیره خیره در دیدگان اشک آلودم می نگری ! برو و در آغوش آن افق سر بلند چون کودکی ناز پرور بخواب و این شب پر درد و الم را بر من کوتاه گردان و خوش باش که شب های دیگر باز هم از افق خاور سر بر می آوری ... ولی افسوس که خورشید سعادت آسمان زندگی من برای همیشه غروب کرده و صد افسوس که با این همه گریه ها و ناله های من هرگز سر از خواب گران بر نخواهد داشت ...

ای پرندگان سحرخیز که بامدادان پیش از آن که دوشیزه ی آسمان سر از بالین افق بردارد با نوای شورانگیز خود مرا از خواب بر می انگیختید ٬ ای نسیم صبحگاهی که نیکوترین و شورانگیزترین عطرها را برای خوشایند دل من از گلزار بر می گرفتی و با وزش دلپذیرت گیسوانم را شانه می زدی اکنون بروید ٬ دست از من بردارید و بگذارید بخواب ابد فرو روم .من آن عزیزی را که به مهرش سر از بالین بر می داشتم از دست دادم . شما را به خدا بروید . از این پس طره ی گلهای چمن را بیارایید که من دیگر پدر ندارم تا بر گیسوانم شانه و بوسه زند ...

ای بنفشه های خوشبو ٬ ای سرخ گلهای دلفریب ٬ بروید برای وصف زیبایی های خود دلی دیگر بجویید دل زیبا پرست من تا واپسین دم زندگی از مرگ پدری عزیز داغدار خواهد بود ...

اما تو ای نسیم بلند پرواز ٬ بیا و از این پس برای تسکین دل شکسته و غمبار من مرهمی بپرداز . بیا ای پیک آسمان ها بدان جا که آرامگاه روح عزیزم هست پرواز گیر و پیام مشتاقانه ی مرا به پدرم برسان و بگو فرزند دل شکسته ی تو از مسافتی دور از آن تیره ی خاکدانی که زمینش می نامند بر گونه تو که همیشه گلگون بوده و هست ٬ بوسه میزند و تا آنگاه که جان در بدن دارد شقایق های خوشرنگ روییده بر خاک مزارت را با اشک دیده آبیاری خواهد کرد ...

دوست عزیز روز پدر مبارک !!!


رضا
ساعت20:36---23 خرداد 1390
سلام دوست عزیز:
وبلاگ خوبی داری ازت دعوت میکنم تا به وبلاگ منم سری بزنی www.mto.loxblog.com
اگه خوشت اومد منو با نام "محل تبادل اطلاعات "لینک کن بعد بهم پیام بده تا لینکت کنم.با تشکر


بشار
ساعت12:29---21 خرداد 1390

جوانی نزد انسانی وارسته رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست .
مرد او را به کنار پنجره برد و پرسید : پشت پنجره چی می بینی ؟
گفت : آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد .
بعد آیینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید : در این آیینه چی می بینی ؟
گفت : خودم را می بینم !
مرد گفت : دیگر دیگران را نمی بینی ؟ آیینه و شیشه ی پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند . اما در آیینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه بکار رفته که در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی !!!
این دو شیئ شیشه ای را با هم مقایسه کن . با شیشه دیگران را می بینی و به آنها احساس داری و محبت می کنی اما وقتی شیشه از نقره پوشیده می شود تنها خودت را می بینی .
پس تنها وقتی ارزشمند خواهی بود که شجاع باشی و آن پوشش نقره ای را از جلوی چشم هایت برداری تا بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری ...


یه دوست
ساعت23:55---17 خرداد 1390
خسته نباشی دوست گرامی

ببخشید من دیگه دارم از تعجب شاخ در میارم

میدونی چرا ؟ چون در فارسی خیلی از شما عزیزان ایراد هست ...نمی دونم چرا بیشتر شما عزیزان فعل گذاشتن را گزاشتن ...می نویسید



شما نوشتید.....بي بهره نزاريد

ميزارمش تو وبم



فعل درست این است

بی بهره نذارید....میذارم توی وبم

بازهم عذر میخوام...موفق باشید
پاسخ: حق باشماست. البته من خودم هم ميدونم كه اين كلمات رو اشتباه مينويسم؛ولي چون متن رو به زبان گفتار نوشتم.خيلي به اين اشتباهات توجه نميكنم.


شیرین
ساعت11:25---15 خرداد 1390
سلامی دوباره
چشم

گفتم اگه شعرهام هم رفتی و خوندی از ترانه ی بخشیدنت محاله زیاد ایراد نگیر میدونم ار لحاظ وزنی مشکل زیاد داره
اما خوشحال میشم نظرتو راجع به بقیه شعرها و ترانه هام بدونم . مخص.صا شعر "دلم گرفته"

راستی اگه مایل به تبادل لینک هستی بگو با چه اسمی لینکت کنم
من رو با اسم پرواز شب لینک کن


shirin
ساعت2:20---15 خرداد 1390
matnha ya ashaari ke mizaram az khodam ,aksaran khaam hastan ,taze karam hastam ,reshtam ham riazi boode ,be tazegi daram say mikonam ghalalmamo behtar konam ,mamnoon az nazaret

poems ham age rafti ,az taraneye bakhshidanet mahale ziad irad nagir midoonam az lahaze vazni moshkel ziad dare ama khoshhal misham nazareto raje be baghie makhsoosan delam gerefte bedoonam



shirin
ساعت2:14---15 خرداد 1390
shazde koochooloo tooye ye sayareye koochik zendegi mikard ke ba jabe ja kardane sandalish be rahati mitoonest atrafesho bebine ,ghoroobe aftabam yeki az hamoon chizaye atrafesh bood

behet pishnahad mikonam ketabesho bekhooni ,bad az enjil po foroosh tarin ketabe sale khodesh shenakhte shod


بشار
ساعت10:18---12 خرداد 1390


دو روز مانده به آخر دنيا

دو روز مانده به پايان جهان ، تازه فهميد كه هيچ زندگي نكرده است . تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود . پريشان شد و آشفته و عصباني ، نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد .
داد زد و بد و بيراه گفت ، خدا سكوت كرد . آسمان و زمين را به هم ريخت ، خدا سكوت كرد . جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سكوت كرد . به پر و پاي فرشته و انسان پيچيد ، خدا سكوت كرد . كفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سكوت كرد .دلش گرفت و گريست و به سجاده افتاد . خدا سكوتش را شكست و گفت : (( عزيزم اما يك روز ديگر هم رفت . تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست­ دادي، تنها يك روز ديگر باقي­ است. بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن . ))

لا به لاي هق هقش گفت: (( اما با يك روز ! با يك روز چه كار مي توان كرد !؟ ))

خدا گفت : (( آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند ، گويي كه هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمي يابد ، هزار سال هم به كارش نمي آيد . )) و آنگاه سهم يك روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت : (( حالا برو و زندگي كن... ))

او مات و مبهوت، به زندگي نگاه كرد كه در گودي دستانش مي درخشيد . اما مي ترسيد حركت كند ، مي ترسيد راه برود، مي ترسيد زندگي از لاي انگشتانش بريزد . قدري ايستاد... بعد با خودش گفت : وقتي فردايي ندارم ، نگه داشتن اين زندگي چه فايده اي دارد . بگذار اين يك مشت زندگي را مصرف كنم .

آن وقت شروع به دويدن كرد زندگي را به سر و رويش پاشيد ، زندگي را نوشيد و زندگي را بوييد و چنان به وجد آمد كه ديد مي تواند تا ته دنيا بدود ، مي تواند بال بزند ، مي تواند پا روي خورشيد بگذارد ، مي تواند...

او در آن يك روز آسمانخراشي بنا نكرد ، زميني را مالك نشد ، مقامي را به دست نياورد اما ... اما در همان يك روز دست بر پوست درخت كشيد . روي چمن خوابيد . كفش دوزكي را تماشا كرد .

سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايي كه نمي شناختندش سلام كرد و براي آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد .

او در همان يك روز آشتي كرد و خنديد و سبك شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشيد ، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد .

او همان يك روز زندگي كرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند : (( امروز او در گذشت ، كسي كه هزار سال زيسته بود ! ))

عرفان نظرآهاري


بشار
ساعت12:07---11 خرداد 1390

يك دانه كور
بي آنكه دنيا را ببيند
در لاي آجرهاي يك ديوار، گم بود
در آن جهان تنگ و تاريك
با باد و با باران غريبه
دور از بهار و نور و مردم بود
اما مدام احساس مي كرد
بيرون از اين بن بست
آن سوي اين ديوار، چيزي هست
اما نمي دانست، آن چيست
با اين وجود او مطمئن بود اين گونه
بودن زندگي نيست
هي شوق، پشت شوق
در دانه رقصيد
هي درد، پشت درد
در دانه پيچيد و ديگر او در آن تن كوچك، نگنجيد
قلبش ترك خورد و دستي از نور او را به سمت ديگري برد
وقتي كه چشمش را به روي آسمان وا كرد
يك قطره خورشيد
يك عمر نابينايي او را دوا كرد
او با سماجت بيرون كشيد
آخر خودش را از جرز ديوار
آن وقت فهميد
كه زندگي يعني همين كار

شعر از عرفان نظرآهاري


بشار
ساعت11:50---9 خرداد 1390

خانه هم ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن
از فراز گردنه خرد و خواب و مست
باد می پیچد ...
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من ...
آی نی زن ! که تو را آوای نی برده است دور از ره ... کجایی ؟
خانه ام ابری است اما
ابر بارانش گرفته است ...
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
به روی آفتابم
میبرم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ٬ نی زن که دایم می نوازد نی ٬ در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش ...
نیما یوشیج



بشار
ساعت9:31---8 خرداد 1390

من ! خودم ! تنم ! وجودم ! و آنچه هستم ! آنچه می خواهم و آنچه هر چشمی به راه وجودش خیره مانده است ... نیستم !!!
شاید عبث ، شاید تخیل و شاید خیال باشم اما نه مغایر از بیهوده گی ها ...
زندگی احساس است . داغتر از هر شعله سوزنده و مشهورتر از نام هر آدم .مثل کلمه ی سه حرفی در یکی از ستون های جدول جایش خالی است لذا این سه حرف در قلب تو یا قلب من محسوس است ...
عشق و فقط عشق ...
غمی بزرگتر از غم های دیگر ...
دنیا را در چشم هایت می بینم ، زمان را در نگاه هایت جستجو می کنم و عشق و هستی را از کلامت می شنوم ...
خوبی ها و شادی های زمان بی تو برایم جلوه ای ندارد و غم دوری تو ، غم ندیدن تو و حتی غم این که نکند روزی تو را از دست بدهم ...
غمی بزرگتر از این غم دیگر نیست ...
حتی غم ایم که روزی من خواهم مرد ...
دوستت دارم و ...


بشار
ساعت9:30---8 خرداد 1390


نتوانم به تو دل بستن و نی از تو گسستن

نه زبند تو رهایی ، نه کنار تو نشستن



ای نگاه تو پناهم تو ندانی چه گناه است

خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن



تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی

خود بجان خواستم از دام تمنای تو رستن



دیدم از رشته ی جان دست کشیدن بود آسان

لیک مشکل شود این رشته ی مهر تو گسستن


بشار
ساعت10:09---7 خرداد 1390

دوستان هر كدام در عشق معشوقي ميسوزند .
غروب و طلوع غم انگيز را مشاهده ميكنند و با تجديد خاطرات اشك ميريزند .
وصال ها به جدايي و جدايي ها به وصال مي گرايد .

عشاقي غرق در صحنه هاي شورانگيز وصال زندگي ميكنند و هر لحظه براي توصيف
معشوقه ي خويش به قلم و طبيعت پناهنده ميشوند تا بتوانند ثتاي وصال گويند.

عشاقي ديگر چند گوشه اي خلوت و دنج را برگزيده دست زير زنخدان نهاده و به
يار رفته به قهر و عمر كوتاه وصال مي انديشند . غم و اندوه حسرت و ناكامی وجودشان را احاطه كرده است .آنها هم در صدد هستند تا عظمت وصال و دردناكترين ساعات عمر خويش را كه در هجر مي گذرانند تبديل به وصال و عشق پاك نمايند .

خدايا ! خدايا ! به همه ي ما نظر كن ! همه نياز به عشق و ... داريم خودت وجودمان را سرشار از عشق و وفا كن ! خدايا عشق ابدي نصيبمان كن !
خدايا ! عشق شيرين خودت را هم از ما دريغ نكن و به همه ي مان از عشق لم يزلي
بچشان!!!


بشار
ساعت8:55---7 خرداد 1390
خدایا !

دوستانی دارم به مانند کوه های سر به فلک کشیده استوار و بزرگوار

رفاقت با آنها شرف است و مصاحبت با آنها ضمانت سلامت

در کنار آنها بودن حق است و فراموشی آنها محال و دعا برای ایشان واجب

خدایا !
پس تمنا دارم همیشه سرافرازشان بدار

دوستشان دارم همیشه دوستشان بدار...


بشار
ساعت8:52---7 خرداد 1390
به نام عشق
به نام خدا خالق انسان
به نام انسان خالق غم ها
به نام غم ها به وجود آورنده اشک ها
به نام اشک تسکین دهنده قلب ها
به نام قلب ها ایجادگر عشق
به نام عشق زیبا ترین خطای انسان
اولین و آخرین عشق برای یک معشوق و آن هم خداست ...
عشق های دیگر برگرفته از آن عشق و در ذات آدم هاست .
عشق واقعی جاویدان و پاک هست .
وقتی ناله های دلخراش و متاثر از عشق را می شنوم باید هم خوشحال باشم و لذت ببرم ...
داستان ها و سرگذشت لیلی و مجنون ها ...چقدر دلنشین و دل انگیز و خوشایند هستند ! همه از درون و دل و جان نشات گرفته اند ...
عشق به معشوق باعث می شود عشاق با ترنم الحان سوزناک عشق خود را به نمایش بگذارند و به نظر من این آثار با ارزش لذت بخش و تسلی دهنده ی هر عاشقی است .
آثار عارفانی چون شمس و مولانا و ... در ره حضرت بسیار لذت بخش و شور انگیز و مسرور کننده است . فی الحال باز نظر من این است من اگر مناجات عاشقانه ی شمس را بشنوم نه ناراحت می شوم نه همدردی می کنم و نه نصیحت بلکه سرشار از عشق می شوم و سعی می کنم عاشق تر شوم این حال را در ملاحظه ی نوشته ها و درد و دل های دوستان در وب هایشان دارم و خوشحال می شوم و لذت می برم وقتی شاهد عشق و ... آنها هستم ...
از شما هم ممنونم که در این مورد نظر دادید و سپاسگذار میشوم باز هم اگر در این مورد نظری داشتید برایم بگویید و منتظرم ...


آوای خسته (هانیه)
ساعت20:11---3 خرداد 1390
شما میگی نظراتو سانسور نمیکنی اما من همیشه آخر نظرم یه چیزی مینویسم که شما حذفش میکنی...

امیدوارم حضور ذهن داشته باشیپاسخ:نميدونم ،يادم نمياد.نظرات تبليغاتي رو عموما پاك ميكنم.


بشار
ساعت10:41---3 خرداد 1390


مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کار های آنها نگاه می کند . هنگام ورود ٬ دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند .



مرد از فرشته ای پرسید : شما چه کاری می کنید ؟ فرشته در حالیکه داشت نامه ای را باز می کرد ٬ جواب داد : اینجا بخش دریافت است ما دعاها و تقاضاهای مردم زمین را که توسط دیگر فرشتگان به ملکوت می رسد به خداوند تحویل می دهیم .



مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگ دیگری از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آنها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند . مرد پرسید : شما ها چه کاری می کنید ؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمات خداوند را توسط فرشتگان به بندگان زمین می فرستیم .



مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است !!! مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه کار می کنی و چرا بیکاری ؟



فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب تصدیق دعا بفرستند ولی تنها عده ی بسیار کمی جواب می دهند .



مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب تصدیق دعاهایشان را بفرستند ؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده است فقط کافیست بگویند : خدایا متشکریم ...


پاسخ:جالب بود.


بشار
ساعت10:36---3 خرداد 1390


سلام دوست خوبم

ولی سانسور بعضا لازم یا بهتر بگم الزامی هست .

کلمات و رفتارهای ناشایست و منفی خیلی تاثیر بدی میزارن ...

جاهایی که از عشق و ... و خدا مطلبی هست نباید بذاریم منفیات جلوه گری کنن حتی اگه ما باعث و بانیش نباشیم ...

آدم از بعضی مسایل و ... اصلا انتظار نداره !!! از این دوستمون هم که یه وبلاگ نویس هست بعیده ...

یه مطلبی با اجازه مینویسم و از شما هم که تحملم میکنی معذرت میخوام چون یه بار هم فضولی کرده بودم ...

یه روز ابراهیم ادهم داشته میرفته میبینه یه نفر که شراب خورده بد جوری مست کرده و تو معبر عمومی با حال زشت و دهن کف کرده افتاده .

خیلی با عجله میره و کناری میکشه و دست و صورتش رو میشوره و یه گوشه ای می خوابوندش ... و به راهش ادامه میده .

کسانی که شاهد قضایا بودن صداش میکنن و میپرسن چرا اینکار رو کردی و به این ... دست زدی ؟

ابراهیم ادهم جواب میده شایسته نیست دهنی رو که نام خدا از اون جاری شده باشه حتی یه بار اینطوری رها بشه و مردم بی خیال رد بشن ...


پاسخ:در این رابطه نظر من و تو باهم فرق داره .خب هر کدوم هم دلیل خودمون رو داریم.بنظر من،ما تو یه جهان تک بعدی و تک حزبی زندگی نمی کنیم؛خوبی و بدی باهم هستن و درکنار هم معنا میده.باید یاد بگیریم؛ به نظر دیگران احترام بزاریم،حتی اگر توهین و فحش باشه؛ نظره اون آدمه.مهم واکنش درسته به هر نظری هست.


بشار
ساعت13:37---31 ارديبهشت 1390

می خواهم ...
می خواهم بمیرم
نه اینکه قلبم از کار بیافتد
و تنم سرد شود
و با خاک یکسان شوم
می خواهم بمیرم
نه اینکه هیچ صدایی به گوشم نرسد
و هیچ خورشیدی بر من نتابد
و از دیدن ماه و ستارگان کور باشم
می خواهم به مرگی کاملا غیر عادی بمیرم
مرگی شبیه بخار شدن آب
روییدن دانه
غروب خورشید
ابری شدن آسمان
می خواهم نیست شوم
تا در دنیایی دیگر ظاهر شوم
دنیایی که هنوز آنرا ننامیده اند
دنیایی که مزه ی آن را نچشیده اند
دنیایی شبیه عالم خیال
که در آن همه چیز عادی باشد
جز وحشت از نیستی
جز درماندگی
جز تنهایی
و جز تنهایی ...


بشار
ساعت13:36---31 ارديبهشت 1390

تو ...
تو عاشقانه ترین نام
و جاودانه ترین یادی
تو از تبار بهاری و تو باز می گردی
تو آن یگانه ترین رازی
ای یگانه ترین تو جاودانه ترینی
برای آن که نمی داند
برای آن که نمی خواهد
برای آن که نمی داند و نمی خواهد
تو بی نشانه ترین باش
ای یگانه ترین ...


بشار
ساعت13:35---31 ارديبهشت 1390
سلام عزیز

لطفا نظرات داغ دوستمون رو از اینجا پاک کن ...

چرا اصلا جواب میدی ؟؟؟


پاسخ:من چيزي رو سانسور نميكنم.


ayhan
ساعت15:06---30 ارديبهشت 1390
داش رضا دمت گرم شرمندم كردي بخدا

ayhan
ساعت14:44---30 ارديبهشت 1390
سلام وبلاگه با حالي داري اگه خواستي با هم تبادل لينك كنيم منو با عنوان Azərbaycan-Traxtor لينك كن بعد بهم خبر بده تا با هر عنواني خواستي لينكت كنم
منتظرتممم


ali
ساعت19:16---29 ارديبهشت 1390
سلامــــــ
خوبیـــــ؟
وبلاگت رو خیلی دوست دارم لینش کردمـــــــ
قابل دونستی 1 سر بزنـــــــ
اگه تو هم وبلاگم رو دوست داشتیـــــ
خوشحال میشم با اسم در قیر شبـــــــ لینک شمــــــ
بای


mohammad-hot
ساعت2:20---27 ارديبهشت 1390
kose nanat

boro haji hoslele nadaram ba madarjende haee mese to sohbat konam yebar dgam biai too web kharet gaeedas

khoda negahdaret

bache koooni

age ba in chiza mamlekate ma doros mishod tala shode bood

amsale shoma ridan toosh


پاسخ:سلام،البته من حاجي نيستم.ميلي هم به حاجي شدن ندارم.اين همه توهين و نفرت رو درك نميكنم.وقتي يه مطلب تو وبت ميزاري ،بايد طاقت نظره مخاطب رو داشته باشي.اگر نداري بخش نظراتت رو غير فعال كن.گفتم باهات دشمني ندارم.به پيام من پاسخ دادي ،در عوض من هم، جوابت رو بر پايه استدلال خودت دادم.نيازي به جبهه گيري نيست.داريم، باهم نميجنگيم كه ، تو وبلاگ نويسي ؛منم مثل تو.اگر ميل به صحبت نداري ،پس بحث رو تموم ميكنيم. خدانگهدارت


نسترن
ساعت16:42---26 ارديبهشت 1390
یه تقلید ناشیانه از شعر نو؟!

جالب بود!

ولی فقط یه نوشته بود .این تشخیص غلط شما بود که یه نوشته رو با شعر اونم از نوع تقلیدی!اشتباه میگیری.

مرسی که بهم سر زدی و با بدبینی تمام نظر دادی!واقعا بیننده ایی مثل تو به آدم انرژی میده!

پ.ن:چقدر پستات طولانیه!پاسخ:سلام،راستش من استاد ادبيات نيستم.شكل نوشتنه ،نوشته هات و سبك بيانش مثل، شعر نو يا شعر سپيد بود. آدم بدبيني نيستم ؛نظره واقعيم رو گفتم.چون با تعريف الكي كسي به جايي نميرسه.خوبه كه خيلي ناراحت نشدي.آدم انتقاد پذير، حتما موفق ميشه.خدانگهدارت.


mohammad-hot
ساعت12:28---26 ارديبهشت 1390
cheshat koor bood nadidi soorata shatranjie?amsale toro khoob mishnasam nazaret vasam hich arzeshi nadare dooste aziz

age nemidoonesti bedoon manbae oon axa az ye saite mojaze irani bood

dg raje be chizi ke nemidooni kos nagoo haji
پاسخ:سلام ،توقع شنيدن توهين رو از طرف شما داشتم. كه اين مورد به وضوح شخصيت شما رو نشون ميده. به نظر شما، چون عكسا شطرنجيه پخش كردنش اشكال نداره! با اين حساب شما هم يه چنداتا عكس از خواهر و مادرت و دخترا فاميل بگير، يه كم هم صورت شون رو شطرنجي كن بعد بزار تو وبت. البته براي قانوني شدنش هم به همون سايت مجاز كه گفتي هم بده تا تو وبش بزاره. در آخر بايد بگم كه من با دوشمني ندارم.هر كس آزاده هر جور ميخواد زندگي كنه ، ولي اين آزادي نبايد به ديگران ضرر بزنه. موفق باشي خدانگهدارت


nazi
ساعت22:13---25 ارديبهشت 1390
salam
merc ke sar zadi nazaratet khetyli khobe
bazam bia dg chi bezaram khoob?


طیبه
ساعت3:50---25 ارديبهشت 1390
سلام شعراتون جالبه . یکیشو خوندم متاسفانه وقت نکردم بقیه رو بخونم. حتما دوباره سر میزنم. راستی جوابتونو زیر نظرتون نوشتم حتما ببینید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: ، ،
:: برچسب‌ها: www, my-parol, ir,



.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به دست نوشته ها و ایده های من مي باشد.